جدول جو
جدول جو

معنی کرا زمین - جستجوی لغت در جدول جو

کرا زمین
نام آبادی از دهستان فیروزجاه بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جَ جِ زَ)
ضریبه. خراج الارض. رجوع به خراج الموظف در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ زَ)
حشرات چون مار و سوسمار و جز آن که بزبان علمی فرنگ ربتیل گویند. (از ناظم الاطباء). حشرات الارض. (آنندراج) ، حمارقبان. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دِ زَ)
دهی است از دهستان جنت رودبار، بخش رامسر شهرستان شهسوار، واقع در 27هزارگزی جنوب غربی رامسر و 6هزارگزی جنت رودبار با 110تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(غُ بِ زَ)
کنایه از شب سیاه و شب تاریک. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا) :
داد غراب زمین روی به سوی غروب
تا نکند ناگهان باز سپهرش شکار.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مُ زَ)
سرزمین مکران. ناحیۀ مکران:
کشیدیم لشکر به ماچین و چین
وز آن روی رانم به مکران زمین.
فردوسی.
از ایران بشد تا به توران زمین
گذر کرد از آن پس به مکران زمین.
فردوسی.
شب تیره باید شدن سوی چین
و گر سوی ماچین و مکران زمین.
فردوسی.
فرستاد کس نزد خاقان چین
به فغفور و سالار مکران زمین.
فردوسی.
پس آگاهی آمد به روم و به چین
به ترک و به هند و به مکران زمین.
فردوسی.
و رجوع به مادۀ قبل و بعد شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جمع واژۀ کرزین. بمعنی تبر یا تبر بزرگ و فی حدیث ام سلمه ما صدقت بموت النبی صلی اﷲ علیه و سلم حتی سمعت دفع الکرازین، ای وقعها فی حفرقبره. (از منتهی الارب) ، جمع واژۀ کرزن. یا کرزن. (اقرب الموارد). رجوع به کرزن و کرزین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کر زمان
تصویر کر زمان
((کَ))
آسمان، عرش، سپهر
فرهنگ فارسی معین
از دهکده های قدیمی و متروک فخرعمادالدین واقع در استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی